کد مطلب:211157 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

تفسیر آیه
و نگارنده معتقد است كه مدلول آیه از ظاهر و باطن اگر چه برای شئون زندگی بشری است و شاید راجع به قوم لوط است كه ظاهر فریب نور را خوردند و در عذاب افتادند و باطن آنكه رحمت بود حضرت لوط از آن ظاهر نجات یافت.

در تفسیر این است كه تعریف بهشت را می كند كه ظاهرش از روی پل و صراطی باید بگذرد كه روی جهنم كشیده شده و باطنش رحمت الهی است و لذا می فرماید روزی كه منافقین و منافقات به مؤمنین می گویند ببینید به ما نگاه كنید تا از نور شما استفاده كنیم گفته می شود كه برگردید به پشت سر خود بنگرید شاید نوری جستجو كنید آنگاه كشیده شد نوری بین چشم آنها كه باطنش رحمت الهی و ظاهرش عذاب دردناكی بوده - منافقین به مؤمنین گفتند مگر ما با شما نبودیم مؤمنین گفتند چرا اما شما خود را به خدعه و مكر فریب دادید و مغرور شدید اینك این نور فاصل ما و شما می باشد.

ظاهر ظاهر دنیا است و باطن حقیقت دین است كه از تعقل بدست می آید- ظاهر را به معنی غالب هم گفته اند و باطن را به معنی عالم باطن آورده اند كه هر چیزی با عالم ظاهر به ما ظاهر می گردد و بطون آن كشف می شود و لذا خدای عالمیان از روی رحمت می فرماید ای آدمی تو در دنیای ظاهر به چهار طبقه نیازمندی اول آن گروهی كه تو را نگاهدارند كه پدر و مادر و مربیان هستند دوم آن گروهی كه آخر كار از تو پذیرائی كنند و آنها فرزندان تو هستند سوم آنها كه با تو معاشرت باید بنمایند آشكارا با تو هستند چهارم آنها كه با تو معیشت نمایند این ظاهر و باطن است اما ظاهر و باطنی كه جابر در نظر داشته این است كه ظاهر صورت ماده است كه همه می بینند و باطن اثر و خاصیت آن است كه عالم متخصص در می یابد- ظاهر ماده و صورت نوعیه و قالب و كالبد است باطن روح و ماهیت و حقیقت است ظاهر لفظ و كلمه است



[ صفحه 349]



باطن معرفت و معنی است و لذا ظاهر را به حواس ظاهره كه فقط رابطه بین ماده و مجردات است تعبیر كرده و باطن را به ادراك مغز و روحانیت و صفای نفس گفته اند - ظاهر قلب یك قطعه گوشت صنوبری است ولی باطن نور الهی و خانه اختصاصی مهیای تابش نور حق است چنانچه غزالی از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام در احیاء العلوم نقل كرده است [1] .



رایت العقل عقلین

فمطبوع و مسموع



و لا ینفع مسموع

اذا لم یك مطبوع



كما لا تنفع الشمس

وضوء العین ممنوع



یعنی تا نور الهی نباشد دیده دل نمی بیند چنانچه تا نور خورشید نباشد چشم سر نمی بیند و بینائی باطن به نور الهی است و لذا به این لطیفه بر می خوریم كه جابر بن حیان به نور ولایت مطلقه و الهام امام صادق به این حقایق علمی رسید كه اگر آن نور نبود جابر این همه موفقیت حاصل نمی كرد چنانچه گفته اند:



حكمة اورثناها جابر

عن امام صادق القول حفی



بوصی طاب من تربته

فهو كالمسك تراب نجفی




[1] منشورات دارالنشر و التأليف قسمت دوم از اشعة من حيات الامام الصادق از مقاله استاد دكتر محمد يحيي الهاشمي خلاصه و ترجمه شد.